- بی خلل (خَ لَ)
بی عیب. درست و بی غل و غش:
رادمرد و کریم و بی خلل است
راد و یکخوی و یکدل و یکتاست.
فرخی.
حشمت او هست اصل و کار دیوان هست فرع
فرع باشد بی خلل چون اصل باشد استوار.
معزی.
، کم مایگی در دانش و معلومات
رادمرد و کریم و بی خلل است
راد و یکخوی و یکدل و یکتاست.
فرخی.
حشمت او هست اصل و کار دیوان هست فرع
فرع باشد بی خلل چون اصل باشد استوار.
معزی.
، کم مایگی در دانش و معلومات
